o*o*o*o*o*o*o*o
دلتنگی لجباز ترین حس دنیاست
هر چه برایش توضیح دهی، بیشتر پاهایش را به فرش دلت میکوبد
گریه میکند
بهانه میگیرد
نق میزند
خسته میشود
و خوابش میبرد
امان از لحظه ای که بیدار شود
داغ دلش تازه تر میشود
بیچاره دلم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
تو را دوست دارم
مثل خوردنِ نانِ آغشته به نمک
مثل اینکه بیدار شوی
با سوز و تب در نیمه شب
و بچسبانی لب خود را به شیر آب خوردن
مثل باز کردن یک بستهی بزرگ
که ندانی چیست
با اضطراب ، با شادی ، با شبهه
تو را دوست دارم
مثل گذر
از روی دریا با هواپیما برای اولین بار
مثل اینکه دلم را چیزی مور مور کند
تو را دوست دارم
مثل گفتن جملهی زندهایم شکر
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
ناظم حکمت
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
خب گاهی اوقات آدم هوس می کند تنها باشد
خودش باشد و خودش
نه این که آدم منزویِ گوشه گیر
یا افسرده یا
این که از اطرافیانش فراری باشد،نه
گاهی آدم نیاز دارد
به خودش استراحت بدهد
و برای چند روزی هم که شده
برای خودش زندگی کند
موسیقی مورد علاقه اش را گوش بدهد
کتابِ مورد علاقه اش را بخواند
هر وقت که دلش خواست بخوابد
هروقت دلش خواست بیدار شود
تنهایی قدم بزند
و ساعت ها در فکر فرو برود
بدونِ اینکه لازم باشد
برای رفتارش توضیحی به کسی بدهد
بدون اینکه نگران باشد
که ای وای غذایش دیر شد
ای وای امروز خانه را گردگیری نکرد
،ای وای درآمدم برای این ماه کفایت نکرد
و هزار فکر و استرسِ دیگر
گاهی به تنها بودنِ اطرافیانتان رضایت بدهید
اجازه بدهید بار روی دوشش را کم کند باور کنید روح و روانش جانِ تازه می گیرد
و با حس و حالی بهتر به شما بازمی گردد
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
خدا
هر صبح پلکهایت فصل جدیدی از زندگی را ورق میزند، سطر اول همیشه این است
خدا همیشه با ماست
پس بخوانش با لبخند
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
امید
هر شب ما به رختخواب می رویم بدون اطمینان از این که روز بعد زنده از خواب بیدار شویم ولی ما همیشه برای روز بعد خود برنامه داریم
این یعنی: امید
*♥♥♥♥*♥♥♥♥*
عشق
عشق یعنی مراقب همدیگر باشید حتی وقتی از دست هم دلخورید
..♥♥..................
حافظه خوب
حافظه خوب حافظهای است که بداند چگونه امور بیاهمیت را فراموش کند
کلیفتون فادیمن
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
خانواده خوشحال
یک خانواده خوشحال چيزي جز يک بهشت زودرس نيست. برنارد شاو
♥♥.♥♥♥.♥♥♥
مادر
در بدترین جای دنیا هم که باشی وجود مادر آن جا را بهشت خواهد کرد
چون که با بهشت نسبت دارد
*~*~*~*~*~*~*~*
گره
چه بسا خداوند هر گرهای که در کار ما میاندازد همچون گرههای قالی باشد که نهایتا قصد دارد با آنها نقشی زیبا را بیافریند
*~*****◄►******~*
آخر خط
اغلب وقتی امیدت رو از دست میدی و فکر میکنی که این آخر خطه، خدا از بالا بهت لبخند میزنه و میگه: آرام باش عزیزم این فقط یک پیچه نه پایان
*0*0*0*0*0*0*0*
تو هیچوقت تنها نبودی
بهم برمی خوره وقتی که می گی همیشه تنهایی. تو هیچوقت تنها نبودی
امضا: خدا
@~@~@~@~@~@
مهربانی
همیشه بیش از آنچه که لازم است مهربانی کنید، چون دریافت کنندهاش، بیش از آنچه که تصورش را کنید به آن محتاج است
-----------------@*--
☺امیدوارم همیشه پر انرژی باشید☺
-----------------@*--
..♥♥..................
تنهایی همیشه این نیست که کسی را نداشته باشی تا عصر ها شماره تلفنش را بگیری و دعوتش کنی به قدم زدن و همه ی خیابان های شهر را وجب به وجب کنارش قدم بزنی،تنهایی همیشه این نیست که کسی نباشد تا صبح ها به امید صبح بخیرش بیدار شوی و او بشود انگیزه زندگی ات،تنهایی همیشه نداشتن این آدم ها نیست
گاهی تنهایی یعنی هیچکس نباشد تا کلید خانه را برایش زیر گلدان بگذاری
♥♥.♥♥♥.♥♥♥
ده عمل ضروری برای مراقبت و رسیدگی به خود
به خودتان بگویید “من کافی هستم”
تلفن همراهتان را برای یک ساعت از دسترستان دور بگذارید
مهارت جدیدی یاد بگیرید
نخ دندان بکشید
برای ده دقیقه مراقبه کنید
صبح زود از خواب بیدار شوید و طلوع آفتاب را تماشا کنید
برای خودتان یک نامهی عاشقانه بنویسید
بخش کوچکی از آپارتمان خود را مرتب کنید
یکی از اشتباهاتی که به خاطر آن خودتان را سرزنش میکنید بر روی کاغذ بنویسید و با صدای بلند خودتان را ببخشید
یک فصل از کتاب تازهی مورد علاقهتان را برای سرگرمی بخوانید
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
^^^^^*^^^^^
بیدار شو
همه چیز مهیاست
آرامش صبح
نفس های بهاری
هدفی داشته باش
و حرکت را آغاز کن
^^^^^*^^^^^
قسمت یازدهم " آرامش " ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بیخوابی و شوریدگی ناهید هر لحظه بدتر و بدتر میشد چشمانش گود رفته بود و هر دستی که روی پوستش میکشید کبودی اش تا چند دقیقه باقی میماند قرص و دارو هم کارساز نبود از بیخوابی ضعیف شده بود و مدام سرگیجه میگرفت دیدن وضعیت ناهید، خسرو را پریشان کرده بود و کاری هم از دستش بر نمی آمد و مدام نگاهش میکرد و چشمانش پر میشد و بغضش میگرفت تنها چیزی که ناهید را کمی آرام میکرد نواختن ویولن بود نواختن ویولنی که خسرو را نا آرام میکرد و ناهید را آرام خسرو تمام این نت ها را آماده کرده بود که شاید روزی برای چشمان سرشار از عشق ناهید بنوازد که برای بوسه برق میزند یا آن نیمه شبی که معاشقه به پایان رسیده و ناهید روی دستانش لم داده است برای آن بعد ازظهر پنج شنبه ای که ناهید پیراهن کوتاهی پوشیده و در بالکن موهایش را تاب میدهد و خورشید لای گیسویش عاشقی تمرین میکند برای آن زمانی که ..... اما حالا با تمام احساسش برای حال ناخوب ناهید مینواخت تا کمی رنگ آرامش بگیرد حالا تنها دغدغه اش خوب شدن ناهید بود و عاشقی یادش رفته بود آدم ها وقتی حالشان خوب نیست و دلشان گرفته باید یک نفر را داشته باشند که هر چه در دل دارند برایش بگویند و بگویند و بگویند و آخر از خستگی روی زانویش خوابشان ببرد حالا نوبت چنگ زدن گیسو و هر از چند گاهی بوسیدن پیشانی ست که خسرو دل در دلش نبود برای نوازش ناهید شب از نیمه گذشته بود و عمه فرحناز خوابش برده بود که خسرو زیلویی در حیاط پهن کرد و ناهید کنارش نشست تا شاید بی خوابی اش اندکی رنگ آرامش بگیرد خسرو ساز را در دست گرفت و ناهید خیره به تصویر فرخ در گوشی تلفن همراهش ،دل سپرد به سازی که غم چندین سال عاشقی و دم نزن در آن جاری بود خسرو آنشب بی پروا مینواخت و چشمانش را باز نمیکرد که ناهید به رسم گذشته شروع به خواندن کرد
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم